کافر خدای خود

توت فرنگی

عاشقانه های من وتو

کافر خدای خود

از آدمها بُت نسازید، این خیانت است! هم به خودتان، هم به خودشان.
خدایی می‌شوند که، خدایی کردن نمی‌دانند
و شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خــــــدایِ خود ساخته



نظرات شما عزیزان:

sepanta
ساعت13:24---10 خرداد 1393
movafegham

علی مددی
ساعت9:47---10 خرداد 1393
سلامممم وبلاگ قشنگی داری سلیقه ات قابل تحسینه

محمد زارع
ساعت14:53---8 خرداد 1393
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…


پسر خوب
ساعت14:37---4 خرداد 1393
یک نفر در دل شب...
یک نفر در دل خاک...
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم،عمرمان میگذرد
"ما همه رهگذریم"


♥ پسرک ♥
ساعت14:19---27 ارديبهشت 1393
تاحالاشم کلی کافر شدم

behnam
ساعت8:29---21 ارديبهشت 1393
سلام وبلاگ قشنگی داری به وبلاگ منم یه سر بزن نظر یادت نره

الیاس
ساعت12:01---20 ارديبهشت 1393
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو - به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرم‌های مربوطه رو واسه‌تون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»
مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها ۱۰ دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق ۱۰ کیلویی گوجه فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگی‌ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایه‌اش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با ۶۰ دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت...
پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانواده‌اش برنامه‌ریزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»
نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراطوری در شغل خودتون به وجود بیارین.. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:
آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت...


˙·٠•●♥ℳαтαязαк♥●•٠·˙
ساعت11:56---20 ارديبهشت 1393
سلام وبلاگ قشنگی داری
دوست داشتی تبادل لینک میکنیم


بانوی ایرانی
ساعت11:53---20 ارديبهشت 1393
سلام
وب زیبایی داری با اهنگی زیبا
ممون از دعوتت


عاشق
ساعت20:59---19 ارديبهشت 1393
سلام
وب قشنگی داری
موفق باشی....


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 15:7 ] [ مهسا ] [ ]